طرح گورستاني بين راه گرگان و خراسان - قاجاريه
این روزها کتابی با ارزش و گرانقدر از تاریخ نگار شهرم استاد معطوفی را یافتم. کتابی که آرزویم بود روزی منتشر شود. با اینکه قبلاً از طريق مطبوعات و از زبان خود مؤلف وعده ي انتشار آن را شنيده بودم گمان نمي كردم به اين زودي ها به دستم برسد ، به همين دليل بلافاصله پس از شنيدن اين خبر ، كتاب را تهيه كرده و با توجه به فرصت اندكي كه داشتم نگاهي شتابزده بر آن انداختم. لذا نكاتي در مورد اين اثر ارزشمند به نظر مي رسد كه اميدوارم ذكر آن ها در تكميل و تصحيح اين كتاب موثر باشد.قبل از هر چيز جا دارد از جناب استاد معطوفي كه همواره معرف گوشه هايي از فرهنگ اين منطقه بوده و تأليفاتشان حافظ آبروي تاريخي اين منطقه هستند تشكر نمايم.
اما در ابتدا نكاتي كه در باب اين كتاب به نظر مي رسد را به سه بخش: الف ـ (نكاتي در مورد ويرايش و چاپ كتاب) ب ـ (نكاتي در مورد اصول و روش هاي تحقيق و تدوين كتاب) ج ـ (نكاتي در مورد متن كتاب) تقسيم نموده و سپس به ذكر هر كدام از آنها مي پردازيم.
الف ـ نكاتي در مورد ويرايش و چاپ كتاب :
از آن جا که متأسفانه حتي در آثار تخصصي هم به مسئله ي ويرايش كه يكي از اصلي ترين موارد در مراحل ارائه ي متن به شمار مي رود ، اهميت داده نمي شود ، سراسر اين كتاب مملو از اشكالات ويرايشي است لذا نمونه هايي از آنها را كه در نگاهي گذرا به چشم می خورد متذكر مي شوم:
1ـ عبارت فوقاني صفحات سمت چپ كه عنوان هر بخش است به اشتباه از ص 667 تا ص 909 ادامه داده شده در حالي كه بايد در ص 675 خاتمه مي يافته است.
2ـ ص 401 يك سطر به آخر « تپك » به جاي « پتك » آمده.
3ـ ص 410 سطر چهارم «كلمه قوچي» به جاي «كله قوچي»آمده.
4ـ ص 411 سطر 8 «طالب» به جاي «طلب» و در همين صفحه سطر 11 «شمالي» به جاي «شمايل» آمده.
5ـ ص 438 سنگي از گورستان رادکان در بين سنگ هاي موزه گرگان معرفي شده ؟!
6ـ ص 462 در متن زيرنويس عكس ، سطر آخر «كتيبه هاي» به جاي «كتيبه ها» آمده.
7ـ ص 604 پاراگراف سوم سطر نخست «اشراقي» به جاي «اشرافي» آمده.
8 ـ ص 630 و ص 694 احتمالاً نگاتيو عكس وارونه چاپ شده است ؟! (يا اسكن چپ و راست شده)
9ـ ص 632 در سطر دوم زيرنويس عكس دوم 600 كيلو احتمالاً به جاي 60 كيلو آمده؟!
10ـ ص720 در زيرنويس سنگ اول سطر 4 «خمس ثمانمائه» به جاي «خمس وسبعين و ثمانمائه» آمده.
11ـ ص 731 سطر 6و7 «گر بي گناه، نيستم زداخل شهدا، كشته مرا، منم غلام شاه، جميع روسياه» به جاي «گر بي گناه كشت مرا، اي جمع رو سياه ، نيستم زداخل شهدا، منم غلام شاه» آمده.
12ـ ص 734 سطر 8 «قرن 4 ه.ق.ق» به جاي «قرن 9 ه.ق» آمده.
13ـ ص 869 سطر نخست «شرق» به جای «شرقی» آمده.
14ـ ص 933 سطر 16 «تجربی» به جای «تجری» و در همین سطر «بهانه» به صورت «ب هانه» آمده است.
15ـ ص 952 در زيرنويس عكس دوم تاريخ 1128 به جاي 1228 آمده.
16ـ ص 968 در زیرنویس سنگ های دوم و سوم تنها تاریخ سنگ ها آمده و متن آنها از قلم افتاده است.
17ـ ص 1018 سطر 14 «خواجه مظفر» به جای «خواجه مظفری» آمده.
18ـ ص 1223 در زیرنویس سنگ دوم «دالقرا» به جای «دارالقرار» آمده.
اما مسئله ديگر كيفيت چاپ كتاب است، یعنی از آنجا كه در اين كتاب سنگ قبرهايي معرفي شده اند كه عكس آنها آمده است اين عكس ها سند محسوب مي شوند و از آنجا كه يكي از اهداف ارائه تصوير سند در آثار مطبوع، جلوگيري از اشتباه است (يعني با ارائه تصوير سند به مخاطب اين امكان را مي دهيم كه اگر ما متني را غلط خوانده ايم و يا نتوانسته ايم بخوانيم ، او بتواند آن را تصحيح و تكميل كند) بايد تصاوير وضوح داشته باشند. اما اكثر تصاوير ارائه شده نامفهوم و برخي از آنها كلاً سياه هستند مثلاً در ص 722 اگر كسي از موضوع كتاب بي اطلاع باشد گمان مي كند مؤلف خواسته عكس كودكي را كه پشت يك شيء سياه نشسته نشان دهد؟!
علاوه بر اين، نوشته هاي زير عكس ها هم اغلب اسكن است كه از كيفيت چنداني برخوردار نيست، اما به هر حال باز هم قابل خواندن است.
ب ـ نكاتي در مورد اصول و روش هاي تحقيق و تدوين كتاب:
1ـ در متون آثار جناب استاد معطوفي همواره با يك دوره تاريخ ايران از دوران باستان تا دوران قاجاريه روبرو هستيم كه البته ذكر آن در آثاري كه مخاطب عام دارند لازم است اما در آثاري كه مخاطب خاص دارند (مانند اثر مورد بحث) به نظر حشو و توضيح واضحات مي آيد چرا كه مخاطبي كه به سراغ اين كتاب مي آيد تقريباً تاريخ را مي داند و يا حداقل منابع را مي شناسد، به نظر بنده در اين مورد حداكثر كاري كه مي توان كرد؛ ارائه فهرستي از منابع موجود است نه اينكه متوني تكراري را در اين گونه آثار نقل نماييم و بيهوده به حجم كتاب بيافزاييم.
2ـ از ديگر ايراداتي كه در يك نگاه كلي به اين كتاب مي توان گرفت، عدم استفاده از برخي متون تخصصي در اين باره است. كتاب هايي چون «نگاهي به تدفين تابوتي در ايران باستان» (چايچي اميرخيز ، احمد و سعيدي هرسيني ، محمدرضا ، انتشارات سميرا و موزه ملي ايران ، فروردين 1381) و نسخه خطي «منابع الذهب» تاليف ميرفندرسكي (در ذكر مقبره ها و امامزاده هاي منطقه گرگان و استراباد)، نسخه خطي «جامع الانبياء» تاليف محمد بن كامران استرابادي (شجره نامه آل ابي طالب در طبرستان و جرجان و گيلان و مزارهاي آنان) موجود در كتابخانه مركز شرق شناسي سالتيكوف شدرين و جلد هشتم كتاب از آستارا تا استارباد صفحات 468 و 479 (ارائه اسنادی به تاریخ 1300 و 1312 ق در مورد سرقت و تخريب سنگ قبرهاي قبرستان سرتك).
همچنين جناب استاد معطوفي را كه به ارائه عكس در آثارشان اتكاي زيادي دارند، ارجاع مي دهم به طرح شماره 82 از جلد اول كتاب «مجموعه آثار معماري سنتي ايران» (چاپخانه سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح) كه طرحي است مربوط به سده 13 ق از گورستاني قديمي با سنگ مزارهاي مجلل و اشرافي در بين راه گرگان و خراسان ، و نيز عكس هاي «آنه ماري شوارتز نباخ» فتوژورناليست سوئيسي از چند بناي مقبره اي و چند گورستان تاريخي استان گلستان در 80 سال پيش (موجود در سفارت سوئیس در تهران).
و همچنين عكس امامزاده نور و گورستان آن متعلق به 123 سال پيش موجود در آلبومخانه كاخ موزه گلستان. لازم به ذكر است كه اين عكس در كتاب « قاجاريه به روايت تصوير» (تهامي، داريوش و ابريشمي، فرشاد، انتشارات ابريشمي فر، بهار 85 ص 149) با عنوان «قصر قاجار» معرفي شده است.
3 ـ ذكر منابع برخي از عكس هاي ارائه شده كه از جاي ديگر گرفته شده، از ديگر شاخصه هاي يك كار اصولي است. به عنوان مثال آنجا كه از عكس هاي جلد پنجم كتاب «از آستارا تا استارباد» تأليف دكتر ستوده، استفاده شده اگر منبع آن هم ذكر مي شد، هم اصول كار رعايت شده بود و هم حقوق معنوي افراد و آثار فرهنگي زير پا گذاشته نمي شد.
4ـ ضمن اينكه بررسي تعداد زيادي از گورستان هاي منطقه، در اين كتاب، جاي بسي تقدير و تشكر دارد. اما در يك كار پژوهشي، از اين نوع، بهتر بود فهرست كاملي از گورستان هاي قديمي استان به انضمام قدمت و مكان آن ها ارائه مي شد.
5ـ از ديگر اصول در اين پژوهش، ارائه مختصات فعلي و قبلي گورستان هاي بررسي شده است. يعني اطلاعات وضعيت قبلي گورستان و سپس وضعيت كنوني یک گورستان ذكر شود، تا در چند سال آينده بتوان ميزان تغييرات وضعيت گورستان را برآورد كرد.
به عنوان مثال بايد مساحت وضعيت كنوني گورستان، تعداد سنگ مزارها به تفكيك محكوك، غير محكوك، شكسته و سالم و ... ذكر مي شد.
6ـ براي ارائه پژوهشي علمي لازم بود ويژگي هاي سبكي زماني و جغرافيايي سنگ مزارها مورد بررسي قرار مي گرفت.
به عنوان مثال در ويژگي سبكي زماني قرن نهم و اوايل قرن دهم هجري سنگ مزارها داراي ويژگي هايي هستند كه شرايط جغرافيايي را در نورديده و در مناطق مختلف، اغلب به يك شكل و شمايل ديده مي شوند و گاهي اوقات گويي يك سنگ تراش واحد آن ها را ساخته است.
برخي از اين ويژگي ها عبارتند از: جنس سنگ ها كه اغلب رسوبي لايه اي خاكستري (كبود) هستند، دور تا دور آنها صلوات چهارده معصوم يا صلوات كبير و بعضاً آيه الكرسي آمده، تزئينات شبيه به هم هستند، متن اصلي هم داخل يك دايره در وسط قسمت محكوك آمده، و دايره هم در چهار طرف داراي سر ترنج و شرفه است، متن وسط با عبارت «انتقل» شروع شده و معمولاً بعد از آن يكي از عبارات «من الدار الدنيا الي الدار الاخره » ، »من الدار الفناء الي الدار البقاء» ، «من الدار الغرور الي الدار السرو» و ... مي آيد و قبل از نام متوفي صفاتي چون «ماضي (ماضيه)»، «سعيد (سعيده)» و ... آمده است. تاريخ پايان هم اكثراً با ذكر نام ماه بوده و سال وفات هم به حروف نوشته مي شد.
7ـ از ديگر موارد مهم كه جاي آن در كتاب خالي است بحث آسيب شناسي سنگ قبرها است كه البته در يك صفحه به صورت بسيار مختصر با عنوان «عوامل نابودي سنگ مزارها و كتيبه هاي منطقه گرگان» از آن گذر كرده، در حالي كه جا داشت بخشي به آن اختصاص داده مي شد و ضمن بررسي نوع سنگ مزارهاي استفاده شده، ماندگاري و پايايي هر نوع را بررسي مي كرد.
ما در اينجا مواردي را علاوه بر 5 مورد ذكر شده در ص 415 كتاب به صورت فهرست وار ذكر مي نمائيم:
الف ـ جابجايي سنگ مزارها در مراحل خاكبرداري براي احداث بناها كه از آن جمله مي توان به جابجايي سنگ مزارهاي گورستان نعلبندان اشاره كرد كه به همراه خاك ها در شهرك صنعتي آق قلا دپو شدند و براي تسطيح سطوح گود از آنها استفاده شد.
اشكال اين امر علاوه بر نابود شدن و به فراموشي سپردن اين سنگ ها در اين است كه اگر چندين سال بعد در حفاري زمين هاي شهرك صنعتي، اين سنگ ها بيرون بيايند گمان مي شود در آن مكان قبرستاني قديمي بوده است.
خوشبختانه در سال 1384 تعدادي از سنگ قبرهاي بيرون آمده از محل گودبرداري پاركينگ مسجد جامع توسط نگارنده از ميان خاك ها بيرون كشيده شده و به موزه انتقال داده شد كه استاد معطوفی هم در ص 1122 همين كتاب آن ها را معرفي کرده اند.
ب ـ توليد گلسنگ ها بر روي سنگ مزارها به خصوص سنگ هاي آهكي
ج ـ افتادن سنگ مزارهاي ايستا بر روي زمين و قرار گرفتن آنها در حالت افقي كه باعث مي شود برف و باران روي سطح آنها جمع شده و سطح آنها را آسيب پذير نمايد.
د ـ شكستن سنگ هاي منقوش و حتي سنگ هاي محكوك به دليل اعتقاد غلطي كه مي گويد وسایلی که تصوير آن ها روي سنگ حك شده، داخل سنگ قرار دارند و يا در سنگ هاي قطور چيزي مخفي است. چنانكه يكي از كتيبه هاي مسجد قاجارها در محله سبز مشهد گرگان را به همين دليل متلاشي كردند.
هـ ـ كارگذاشتن سنگ نوشته هاي دو طرفه در ديوار كه گاهي سبب مي شود يك طرف آن در سيمان فرو رفته و قابل خواندن نباشد.
وـ استفاده از سنگ مزارها به عنوان قلوه سنگ براي پر كردن پي ساختمان ها و به كار بردن در ساخت ديوارها، چنان كه تعدادي از سنگ مزارهاي مجلل گورستان سبز مشهد براي بازسازي مسجد امام حسن خورد شده و در پي ساختمان به كار رفتند.
لازم به ذكر است كه گاهي اين اتفاقات به حفظ سنگ هم كمك مي كند و از شكستن و سرقت آن جلوگيري مي نمايد به طوري كه در روستاي مرق كاشان تعدادي از سنگ قبرهاي گهواره اي مجلل گورستان بابا افضل كاشاني در ساختمان ديوارها به كار رفته اند و شكلي موزه اي به روستا داده اند.
زـ استفاده از سنگ ها براي نشان گورهاي خرپشته اي جديد در روستاها، مانند گورهاي خرپشته اي جديد گورستان حيدرآباد كه از سنگ هاي قرن 9 هجري استفاده كرده اند.
8ـ در گزارش دقيق تر مي توان مشخصات جزئي سنگ ها را هم ثبت نمود به عنوان مثال ميزان بيرون آمدگي سنگ مزارهاي ايستا از زمين ، ابعاد دقيق سنگ، شامل ارتفاع (ارتفاع موجود در سنگ هاي فرسوده و شكسته) ، عرض (بالا و پائين سنگ) ، قطر، ابعاد قسمت محكوك و ...
9ـ بررسي ويژگي هاي حجاري نيز لازم بود. يعني بررسي نوع تراش اسكلت سنگ، نوع نقر و حك نقوش و خطوط كه معمولاً به دو صورت عمده انجام مي شده: الف ـ نقر خود خطوط و نقوش كه ايجاد نقوش و خطوط فرو رفته مي كند. ب ـ نقر زمینه سنگ كه ايجاد نقوش و خطوط برجسته مي كند.
10ـ متأسفانه در اين كتاب به سادگي از كنار نقوش نمادين گذشته اند و تنها از آنها با اشكال نمادين و مرموز ياد شده است. در حالي كه اگر اشكال هر كدام از سنگ ها براساس زمان بررسي مي شد مي توانستيم به زمان ساخت سنگ هاي بدون تاريخ دست يابيم. يعني با شناخت طرح ها و نقوش در هر دوره، به سبك شناسي نقوش سنگ ها نيز پي مي برديم و همچنين با بررسي بسياري از نمادها، به ريشه باستاني هر كدام از آنها كه پس از گذشت قرن ها و تحولات مختلف فرهنگي و اعتقادي هنوز در ذهن بشر باقي مانده است دست يابيم.
طرح استخراج شده یکی از سنگ مزارهای امامزاده حیدرآباد
در اين زمينه حداقل كاري كه مي شد كرد اين بود كه طرح اين سنگ ها استخراج و يا تصويري با كيفيت مناسب از سنگ ها ارائه مي شد تا متخصصين نمادشناسي روي آنها كاري پژوهشي انجام دهند.
11ـ از موارد كلي ديگر اینكه؛ بايد به «روش های مشخص كردن محدودة قبر» اشاره مي شد. این کار بيشتر در مورد مزارهايي به كار مي رفته كه سنگ مزار مكتوب يا محكوك نداشتند لذا براي مشخص شدن محدودة دفن متوفي كه بالاي سنگ مزار است يا پائين سنگ مزار، از سه روش:
1ـ خرپشته اي كه نمونه هاي آن در گورستان هاي تاريخي كمتر به چشم مي خورد و احتمال مي رود به مرور زمان از تسطيح شده باشد. 2ـ استفاده از دو سنگ مزار ريشه اي ايستاي غير محكوك كه يكي در محل سر و يكي در محل پاي متوفي قرار مي گيرد. 3ـ استفاده از سنگ چين دور مدفن متوفي كه محل دقيق تدفين را مشخص مي كند.
ج ـ نكاتي درمورد متن كتاب:
در اين بخش در نگاهي گذرا اشكالات و نقص هايي كه به نظر رسيد يادآوري مي شود.
1ـ در صفحه 10 و همچنين صفحات 803 و806 آمده كه قديمي ترين سنگ هاي معرفي شده در كتاب، سنگ قبرهاي شموشك مورخ 777 و 782 هستند، كه در اينجا لازم مي دانم از دو سنگ قبر امامزاده زيلان ياد كنم كه يكي مورخ 735 ق و ديگري 738 ق است البته سنگ مورخ 735 در كتاب «جغرافياي تاريخي كتول» (نظري، محمد ابراهيم، بي نا، ديماه 1375 ص 205) آمده و تاريخ آن 736 ذكر شده اما سنگ مورخ 738 ق چون تاكنون در جايي معرفي نشده، به خاطر اهميت موضوع آن را در اينجا معرفي مي نماييم.
لاشه سنگ كبود ايستا به ارتفاع حدود cm70 ، عرض cm45 و قطر cm10 در حاشيه يك رباعي از خواجه عبدا... انصاري آمده:
اي واقف اسرار ضمير همه كس در حالت عجز دستگير همه كس
از هر گنهم توبه ده و عذر پذير اي توبه ده و عذر پذير همه كس
و متن وسط آن:
سنه 738 / تحرير في شهر ربيع / الاول ... (ناخوانا)
كه در آخرين بازديد نگارنده در سال 1382 اين سنگ ها هنوز در ساختمان امامزاده زيلان موجود بود.
سنگ های مورخ ۷۳۸و۷۳۵هجری امامزاده زیلان
2ـ آنجا كه به گور دخمه ها اشاره شده، جاي گور دخمه هاي دهانه زنگيان تالو و سم تالو در ارتفاعات روستاي زيارت خالي است.
3ـ در بخش تدفين دوره اشكاني لازم به ذكر است تاكنون در حفاري هاي غيرمجاز و خاكبرداري جهت احداث ساختمان هاي جديد، گور خمره هايي از منطقه شاهكوه بالا، يالوي شصت كلا و باكر محله (حاشيه غربي بلوار صياد شيرازي) بيرون آمده است.
نكته ي جالب در اين مورد بيرون آمدن تابوت هايي از جنس چوب اورس (سرو كوهي) است كه در سال 1370 ضمن شخم زمين هاي كشاورزي، از منطقه جمشيدي (جمشيري) شاهكوه بالا به دست آمده، لازم به ذکر است که تاكنون در تدفین تابوتی ایران تابوت هاي برنزي ، طلايي ، سفالي ، سنگي و گور خمره ثبت شده و به خاطر خاصيت فرسايشي و فساد چوب در اثر گذر زمان، اشاره ای به تابوت چوبی نشده است.
4ـ در بخش تدفين دوره ساساني، دخمه هاي دستكن «كوه بربر» در ارتفاعات «لره كوه» چهارباغ و تپه قبرستاني صدا و سيماي گرگان از قلم افتاده است. لازم به ذكر است در حفاري هاي غيرمجاز تعداد زيادي سلاح هاي مفرغي از گورستان تپه صدا و سيماي گرگان خارج شده است.
5ـ از ص 400 تا 403 در تقسيم بندي سنگ ها اشتباهي رخ داده و آن اين است كه پس از معرفي 3 سنگ «آذرين ، دگرگون و رسوبي» سه سنگ ديگر را با عناوين «رودخانه اي، كرمي و قواره اي» معرفي مي كند كه در تقسيم بندي بالا قرار نمي گيرند بلكه در يك تقسيم بندي عام تر قرار دارند.
به عنوان مثال يك سنگ آذرين يا دگرگون هم اگر در مسير رودخانه قرار بگيرد شامل تعريف سنگ رودخانه اي مي شود، چرا که جریان آب رودخانه بیشتر عملیات سایشی و فرسایشی بر روی سنگ انجام می دهد، نه تولید سنگ.
6ـ در ص406 ذيل شماره 3 (چوب مزار) به چوب مزارهاي ساده گورستان هاي شاهكوه بالا و پائين اشاره اي نشده اين چوب ها از جنس چوب ماندگار درخت اورس هستند.
7ـ در صفحات 407 و 408 در مورد سنگ مزارهاي بدون نقش و متن به قبرستان هاي رنگو، تپه قبرستاني نصرآباد، قبرستان بالاچال، قبرستان لنده كوه، قبرستان النگ دره، قبرستان چهار قبره سر دروازه شاهكوه پايين و ... مي توان اشاره نمود.
8 ـ در صفحات 407 و 408 در تقسيم بندي سنگ ها از نظر نقوش، جاي سنگ مزارهاي منقوش بدون متن، سنگ هاي مخطوط بدون نقش و همچنين ذيل سنگ مزارهاي مخطوط جاي سنگ هاي مخطوطي كه متن آنها شعر، آيه، دعا و ... بوده و نامي از متوفي نيامده، خالي است.
9ـ در ص 408 ذيل شماره سوم (سنگ مزارهاي مجلل و اشرافي) طبق مصاحبه نگارنده با افراد مسن و مطلع منطقه، بسياري از سنگ هاي مجلل و اشرافي در اواخر دوره قاجار توسط استادكاران بادكوبه اي ساخته مي شده.
10 ـ ص 408 در تقسيم بندي سنگ ها در قسمت جنس و رنگ، آنجا كه گفته اند از سنگ جنس آهكي سفيد به صورت تك در گورستان ها ديده مي شود بايد اشاره كرد كه سنگ هاي سده 11 و12 گورستان هاي ميان روبار درآسياب شاهكوه بالا و لندو شاهكوه پائين اكثراً از اين جنس هستند.
11ـ ص 436 در مورد سنگ پایین لازم به ذکر است که این سنگ مربوط به گورستان امامزاده نور بوده و حدود سال 1380 از فضای بین خانه شیرنگی و مکتب علی بیرون آمده و به موزه منتقل شده است. همچنین در مشخصات زیر سنگ، نوشته «بسیار غول پیکر» که هرگز اینچنین نیست.
12ـ در بخش دوم كتاب (از ص 467 تا ص 601 )، در مورد سنگ هاي چليپايي، با توجه به سند ص468 جلد هشتم از آستارا تا استارباد مورخ 8 جمادي الاول 1300 ق كه در آن خبر از سرقت يك عدد خاج (سنگ قبر) و قطع 2 عدد آنان در گورستان سرتك و ... داده، احتمال می رود خاج نامي جديد براي سنگ هاي چليپايي بوده است و يا شايد هم اشاره به چليپاهاي روي گورهاي صاحب منصبان روس باشد؟ (الله اعلم ...)
13ـ ص624 در توضيحات زير عكس، علامت دايره را، دايره اي رمزي دانسته و با رعايت احتياط احتمال داده كه شاید نشان خورشيد باشد. كه البته در سنگ هاي سده ي 13،آن دايره نشان مُهر است كه معمولاً به همراه سبحه (تسبيح)، شانه و ... مي آيد.
14ـ در ص629 در توضيحات زير عكس دوم نام متوفي را اينگونه ثبت نموده «محمدبن مشهدي حسين» كه بر عكس است و صحيح آن «مشهدي حسين بن محمد» مي باشد.
15ـ ص633 در زيرنويس عكس، سطر دوم آورده «انتقل من دار الدنيا» در صورتي كه چنانچه از عكس سنگ بر مي آيد عبارت «انتقل من دار الفنا» صحيح است.
و همچنين سطر سوم آورده «اسد بن محمد امير ...» كه صحيح آن «امير سيد حسن بن سيد محمد (يا محسن) سيد عباس» و همچنين «شهر» را «الشهد» نوشته و عجيب تر آنكه در تاريخ آن آورده سنه سادس سبع تسعمائه و در ترجمه آن نوشته 976 در حالي كه سادس و سبع هر دو عدد يكان هستند و سبع به تنهايي معناي هفتاد نمي دهد مگر اينكه سبعين باشد. اما آنچه كه از تصوير بر مي آيد تاريخ آن «سنه سبع عشر و تسعمائه» است كه ترجمه آن 970 مي باشد.
16ـ ص705 نام متوفي را «تهال بن محمد عماد» ثبت نموده در حالي كه «كمال بن شاه محمد عماد» خوانده مي شود.
17ـ ص720 در زيرنويس تصوير اول، متن وسط سنگ را اينگونه نوشته «انتقل من الدار الدنيا الي الدار الباقي المرحوم المغفور المبرور الماضي كيا شهريار بن شهريار في تاريخ خمس ثمانمائه» در حالي كه متن آن عيناً به صورتي است كه در زير مي آيد: «انتقل من دار الفنا الي دار البقا المتوفي السعيد المرحوم المغفور الماضي كدخداي خان كيا شهريار ابن المرحوم تاج الدين شهريار و ... (ناخوانا) الله روحهما في تاريخ سنه خمس و سبعين و ثمانمايه».
18ـ در بازديد نگارنده از گورستان روستای زیارت در سال 1384 سنگي مربوط به سده نهم هجري بود كه قسمت فوقاني آن شكسته و متني كه خوانده مي شد به شرح زير بود: «... المرحوم ... علي بن المرحوم داو [د بن] سليمان غفرالله له في اواسط ... ثمانمائه».
19ـ ص732 در زيرنويس عكس سطر 3 نوشته « وفات خان بن شاه حسين ...» اما در تصوير ظاهراً خوانده مي شود «وفات خانسالار شاه حسين ...»
20ـ ص736 توضيحات زير 3 تصوير همه در كتاب از آستارا تا استارباد ج 5، صفحات 262 و263 عينا آمده با اين تفاوت كه آنجا كه جناب استاد معطوفي نوشته «متن پشت سنگ» در كتاب از استارا تا استارباد آن متن را در حاشيه ي سنگ دانسته كه درست هم هست چون به ندرت ديده شده كه سنگ مزارهاي قرن 9 هجري 2 طرفه باشد و همچنان در سه تصوير ارائه شده حاشيه محكوك به چشم مي خورد و علاوه بر آنچه كه ذكر شد به نظر مي رسد 3 تصوير ارائه شده هيچكدام مربوط به توضيحات نوشته در زيرنويس ها نيستند چون شكل ظاهري و خطوط آنها بيشتر به سنگ هاي سده ي 11 و 12 شبيه هستند و چنانچه نگارنده 4 سنگ قرن 9 را در امام زاده رنگو ديده ام همگي ويژگي هاي سبكي سنگ مزارهاي قرن 9 هجري را دارا بودند در حالي كه سه تصوير ارائه شده اينگونه نيستند.
21ـ همچنين در متن وسط سنگ سوم همين صفحه نوشته «انتقل من دار الدنيا الي دار البقاء» که اين عبارت غلط است، چون همواره دنيا در مقابل آخره آمده و فنا در مقابل بقا و صحيح آن چنانكه در سطر آخر ص 262 از آستارا تا استارباد ج 5 آمده بايد «من دار الغرور الي دار السرور» باشد.
22ـ اما يكي از سنگ مزارهايي كه در امامزاده رنگو بوده و اكنون موجود نيست متن آن اينگونه است . دايره وسط : «انتقل من دار الدنيا الي دار آلاخره المتوفي السعيد الشهيد المغفور الماضي ابراهيم بن المرحوم حسين جابك غفرالله له و لابويه في اواسط ذي الحجه سنه ثمان و ثلثين و ثمانمايه » . و درکادر مستطیل شکل زیر دایره: «الحمدلله الواحد القهار» و در حاشيه: «صلوات چهارده معصوم».
23ـ همچنين در اين بخش لازم بود به شهر تاريخي امانيه در اطراف امامزداده رنگو، بقاياي ديواري از آجر چهارگوش در حفاري هاي غير مجاز در فاصله 100 متري جنوبي ساختمان امامزاده و همچنين تعداد زيادي از سنگ مزارهاي بدون خط و نقش (غيرمحكوك) که در زير درختان ضلع جنوبي امامزاده قرار دارند اشاره مي شد.
24ـ ص752 در زيرنويس عكس دور تا دور در 4 قاب آيه قرآن است كه متن آن ذكر نشده: «هو الله الذي لا اله الا هو عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن (1) الرحيم هو الله الذي لا اله الا هو الملك (2) القدوس السلام المؤمن المهين الغدير (3) الجبار المتكبر سبحان الله مما يشركون هو الله الخالق الباري (4) » ( قرآن ـ سوره حشر ـ از آيه 22 تا اواسط 24 ).
اما در مورد متن وسط، نوشته « الوفات المرحوم و المبرور المغفور داوود بن محمد في سنه صفر تسع تسعمائه که متن صحیح آن اينگونه است « المتوفي المرحوم المغفور (؟) افتخار ال ... خواجه ... محمود ابن خواجه ... محمد عزالدين في ماه صفر تسع و تسعمائه».
25ـ ص757 در تصوير وسط، اگر تاريخ آن ثلث عشرين ثمانمائه باشد ترجمه آن 823 است نه 825 مگر آنكه حروف آن خمس عشرين ثمانمائه باشد.
26ـ از ديگر سنگ هاي قديمي گورستان حيدرآباد مي توان به سنگ « بهاء الدين بن كدخدا شمس الدین قادی رمضان 885 » اشاره کرد.
27ـ ص 775 سنگ بالا «وفات بيكه بنت يادگار ملك» يا «بيكه يادگار بنت ملك ...» و
سنگ وسط «وفات ميرمراد بن ميرشاه ميرزا الحسيني ... » و سنگ پائين « وفات المرحوم ميرشاه ميرزا بن الحسين ...» صحیح است.
28ـ ص826 در توضيحات زير تصوير سطر 5 بين كمال الدين و داوود چند اسم از قلم افتاده كه در مجموع سطر 4 و 5 متن مي باشد و طبق آنچه كه از تصوير نامفهوم سنگ بر مي آيد متن آن اين است : «... كمال الدين بن سيد ... (ناخوانا) سيدالرضا الحسين بن علي ... (ناخوانا) الله بن محمدبن عبدالله بن ... (ناخوانا) بن داود بن ...».
29ـ ص852 در زيرنويس عكس در بخش داخل دايره نوشته «بخشي از يك حديث» اما آنچه در دايره آمده آيه 25 سوره يونس است كه متن آن اين است: «والله يدعو الي دار السلام و يهدي من يشا الي سراط مستقيم» نمونه اي از اين سنگ در گورستان حيدرآباد موجود است كه متلاشي شده و قسمتي از آن براي نشانة گوري جديد به كار رفته است.
30ـ ص862 در زيرنويس سنگ نوشته «انتقل من دارالفنا الي دار البقا ... »، در صورتي كه صحيح آن «انتقل من دار الغرور الي دار [السرور]» است.
31ـ در زیرنویس سنگ دو قیچی منقوش را ، دو قیچی باغبانی دانسته که البته چندان مهم نیست اما محض اطلاع باید اشاره کنم قیچی ای که در کنار پتک می آید، آن هم با آن ابعاد احتمال می رود قیچی آهنگری باشد!
31ـ ص 866 در زيرنويس تصوير پائين نوشته «... محمد زمان بن ملامهديان » در حالي خوانده مي شود «... محمد زمان بن ملامهد عريان (؟ )».
32ـ ص936 زيرنويس سنگ پائين نوشته «... امير خان » به نظر «صابرخان» مي آيد.
33ـ ص 938 تاريخ سنگ اول را كه به صورت 101010 بوده (1010) احتمال داده كه صحيح آن (1110) است. سنگ دوم را نوشته «جانفربي» كه جانفري خوانده مي شود و دو نقطه زير (ي) نوعي اعراب براي تمايز قایل شدن بین مصوت ي و الف مقصوره است. و در همين زيرنويس اين توضيح لازم است كه زي (ذي) به مفهوم ذيعقده يا ذيحجه است.
34ـ ص940 تاريخ 12:16 را به احتمال 1206 دانسته كه صحيح آن 1216 است.
يكي از موارد ديگري كه در سبك شناسي زماني مي توان به آن اشاره نمود سبك نگارش اعداد تاریخ سنگ هاي قبور در قرون 11 تا 14 ق است كه بعضاً جلوي هر يك از اعداد ده گان و صدگان و هزارگان صفرهاي آن ها را مي گذاشته اند.
با توضيح اين نكته كه گاهي جلوي هزارگان و صدگان ، همچون دهگان يك صفر بيشتر گذاشته نمي شد به عنوان مثال گاهي تاريخ 1216 به صورت 102:106 گاهي 1000200106 گاهي 1020106 گاهي 12:16 گاهي 10216 گاهي 12106 و به گونه هاي ديگر نگارش مي شد كه البته اين مورد در آئين نگارش تاريخ هاي عددي در رقم انجام نسخه هاي خطي هم به چشم مي خورد. لازم به ذكر است كه عدم آگاهي مؤلف از اين سبك نگارش باعث شده تا وي در سطر دوم ص 962 ، اين صفرهاي اضافه را «مرموز» قلمداد كند.
* از موارد ديگر در نگارش اعداد در اين قرون، عدم صفرگذاري است كه به عنوان مثال تاريخ 1038 و 1308 را به يك صورت واحد 138 مي نوشته اند.
35ـ ص944 در زیرنویس سنگ اول نام متوفی را «ملا علی» ثبت نموده در حالی که «ملا علی محمد» صحیح است.
36ـ ص951 تاريخ 1250 صحيح است نه 1251
37ـ ص954 در زيرنويس سنگ دوم لقب متوفي را «كوساري» ثبت نموده در صورتي كه صحيح آن «كوسلاري (كوسالاري)» است.
38ـ ص967 در زيرنويس سنگ اول نام پدر متوفي را «فرامرز» نوشته كه البته نبايد فراموش شود در بازنويسي اينگونه متون بايد عيناً اصول نگارش متن رعايت شده و سپس داخل پرانتز صحيح آن را نوشت . يعني بايد نوشت «... فرامرظ (فرامرز) ».
39ـ از اتفاقات جالب اين كتاب انتساب يك سنگ قبر به 2 قبرستان است سنگي كه در ص951 آمده و سنگي كه در رديف بالاي ص984 آمده يكي است اما يك جا به گورستان الستان نسبت داده شده و يك جا به گورستان خلين در ؟!
40ـ ص997 در زيرنويس عكس بالا نوشته «حافظه بنت حاجي محمد 11207 .. » صحيح آن «.. بنت حاجي محمد يوسف ..» است.
41ـ ص 1003 در سطر سوم ، پاراگراف دوم گفته «حدود 3 ساعت پياده روي به سوي شرق ...» لازم به ذكر است كه در تحقيقات ميداني ذكر مسافت ـ زمان، كاري غيراصولي است چرا كه همان مسيري را كه جناب استاد معطوفي 3 ساعته طی نموده بنده بارها در كمتر از يك ساعت و نيم طي نموده ام همچنين در صفحات 1018 و 1019 فاصله ي شاهكوه بالا و پائين را يك ساعت نوشته ، اين زمان مي تواند متغییر باشد.
در همان صفحه 1003 پاراگراف دوم سطر چهارم «خاك عمر» را مكاني در نوك كوه معرفي كرده در حالي كه خاك عمر دشتي است در ميانة كوه و نوك كوه به قله ايماني ، قزيمان، اُبن و ... ختم مي شود.
42ـ ص1003 پاراگراف دوم سطر 5 آنجا كه گفته «در اين ناحيه صعب العبور و پرت هيچ آثار ديگري كه نشان از حيات گذشتة انسان ها باشد به چشم نمي خورد» و باز در 2 سطر پائين تر مي گويد «در كنكاشی كه نگارنده به فاصله حدود يك كيلومتري در اطراف اين گورستان داشته، هيچ آثاري از خرابه هاي يك روستا مشاهده ننمود» لازم به ذكر است كه حدود 2 كيلومتري ارتفاعات شرقي خاك عمر ، در امتداد راهي كه از خاك عمر به سمت قله ايماني مي رود دو دشت باستاني به نام هاي «پاتوت» و «پاچنار» وجود دارد كه در ضلع جنوبي پاتوت بقاياي بنايي قديمي وجود دارد كه بوميان آن را بقاياي يك حمام قديمي مي دانند ، و در همان حوالي تعداد زيادي درخت گردوي دست كار وجود دارد و علاوه بر اين در ارتفاعات شمالي مشرف بر پاتوت در مسیر «سوس چال»، غاري وجود دارد كه در اطراف آن آثار زندگي ديده مي شود.
43ـ ص1004 در چند سطر اول گفته «در دو دهه پيش سنگ هاي خاك عمر حدود 30 عدد بود ولي در سال 82 بيش از 10 قطعه سالم به چشم نمي خورد» در حالي كه در بازديد نگارنده در سال 1379 بيش از 50 سنگ قبر سالم بود و در آخرين بازديد نگارنده هم كه در خرداد ماه سال جاري بود ، بيش از 30 سنگ قبر قابل بررسي وجود دارد.
44ـ در همين بخش خاك عمر، تعدادي سنگ مزار زنان متوفي وجود دارد كه ذكر آنها در بررسي های این گورستان مؤثر خواهد بود. تعدادي از آنها عبارتند از : 1ـ وفات المرحومه بي چه ماه بنت محمد خان كيا سنه 1106 2ـ وفات المرحومه المغفوره مرواريد شاه بنت مرحوم ملك رضا سنه 1154 3ـ ... مرحومه ماضيه بي بي ... 4ـ وفات ماه آقايي بنت محمدعلي و... .
از نكات جالب ديگر در اين گورستان مي توان به نام ماه پيكر براي مرد اشاره نمود : «ماه پيكر بن عوص سنه 11209 (1129)» و نيز شهرت متوفي به نام مادرش «... ابن كوثر» كه از آن جمله مي توان به شهرت بعضي از افراد در مناطق روستايي به نام مادرشان اشاره نمود .
چنانكه در روستاي شاهكوه پائين يكي از قديمي ترين چوپانان فردي است معروف به «علي ريحان» البته نمونه هايي هم از سنگ مزارهای قاجاری در روستاي اوريم سوادكوه وجود دارد كه نام پدر و مادر متوفي در آن نوشته شده است.
* از ديگر موارد قابل توجه در اين گورستان وجود تعداد زيادي از افراد طايفه «كيا» است.
45ـ در حاشيه تعدادي از سنگ مزارهاي گورستان خاك عمر اين رباعي نوشته شده :
افسوس كه سرگشتة افلاك شديم شادي زجهان نديد غمناك شديم
چون سبزه در اين مزرعة كون و فساد از خاك برآمديم و در خاك شديم
46ـ ص1009 سنگ سوم آنجا كه نوشته «خط بد ناخوانا» متن سنگ اين است:
متن دور: صلوات كه از اواسط شروع شده «بالصادق و الكاظم و الرضا و النقي و التقي و العسكري و مهدي صاحب امامان ؟ (الزمان) »
حاشيه داخلي سمت چپ : «حاجي ايساق (اسحاق) خان»
47ـ ص1018 در پاراگراف چهارم، سطر نخست آنجا كه مي گويد «خواجه ها در دوران قاجار از ملك داران بزرگ شاهرود بوده اند» لازم به ذكر است كه خواجه ها حدود 300 سال پيش از ملاكان چمن ساور بوده اند.
48ـ ص1019 پاراگراف دوم سطر سوم ، عامل متروكه شدن روستاي شاهكوه را مهاجرت متمولين آنجا دانسته در حالي كه عامل اصلي متروكه شدن شاهكوه بالا كم آبي آن بود كه مهاجرت ساكنين را دربرداشته و همچنين استفاده از چوب هاي سقف خانه هاي شاهكوه بالا براي ساختن خانه هاي چهارباغ و درآسياب ويراني آن روستا را سبب شده است.
49ـ همان صفحه پاراگرم سوم سطر 6 از نابود شدن بناي شاهكوه بالا و پائين مي گويد در حالي كه بناي شاهكوه پائين هنوز رو به نابودي نرفته است.
50ـ در همان صفحه پاراگراف سوم سطر 2 با اينكه به گورستان «مزار روبار» درآسياب در شاهكوه بالا اشاره مي كند اما سنگ مزارهاي با ارزش آن را معرفي نكرده است.
51ـ ص1084 پاراگراف دوم دنكوب هايی که اکنون ساکن گرگان هستند را اصالتاً از اهالي دروازه دنگ كوبان گرگان مي داند در حالي كه آنها اصالتاً همان «دنیکو، دینکو و دنکو»های فاضل آبادي هستند.
52ـ ص1107 در پايان بخش گورستان خواجه خضر آنجا كه به مراسم زنان در قدمگاه خواجه خضر مي پردازد لازم به ذكر است كه بخشي از مراسم چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوري) توسط زنان گرگان در اين محل انجام مي شد.
53ـ ص1114 در پايان بخش گورستان خواجه خضر لازم به ذكر است كه دو سنگ مزار تا سال 1377 در حياط بقعه قرار داشت كه يكي مورخ 957 و ديگري مورخ 1167 بود.
54ـ ص1116 سطر 22 آنجا كه در مورد سنگ هاي بيرون آمده در سال 1384 مي نويسد لازم به ذكر است كه سنگ هاي مذكور را بندة نگارنده از دل خاك بيرون كشيده و به موزه منتقل نمودم اما متأسفانه تعداد زيادي هم در لابلاي خاك ها به محل دیگری منتقل شدند.
55ـ ص1117 در پايان بخش گورستان محله نعلبندان لازم به ذكر است كه اين گورستان دور تا دور مسجد جامع را شامل مي شده چنانكه در سال 1386 هنگام حفاري جلوي در ورودي مدرسه رضويه سنگ مزاري مربوط به قرن 11 ق متعلق به «خليل حسين ابن محمدقاسم»از دل خاك بيرون آمد.
56ـ ص1130 در ادامه مدرسه حاج محمدتقي خان جا داشت از كتيبه مسجد سفيد هم ياد مي شد.
57ـ ص1131 مقبره چهل تن را امامزاده چهل تن ناميده درصورتي كه به قول برخي از افراد مسن و مطلع گرگان اين مكان محل دفن چهل تن از سرداران يهودي بوده است.
58ـ ص1134 در عكس اول، كتيبه كوچك متصل به طاق ضلع جنوبي مرقد ظاهراً به خط پهلوي بود.
59ـ ص1139 در انتهاي بخش گورستان نه تن لازم به ذكر است سنگي گهواره اي هم در اين گورستان وجود داشته كه سطح فوقاني آن ناوداني شكل بوده و داخل آن آب مي ريختند و زائرين تبركاً مي نوشيدند. (اين سنگ هنوز در حياط امامزاده موجود مي باشد.)
60ـ همچنين لازم به ذكر است كه پس از احداث خيابان فرح (مجاهدين) مسجد نُه تن از بين رفت سپس در قسمت جنوبي بقعه نُه تن بخشي از گورستان را تخريب كرده و استخوان ها را به گورستان خواجه خضر انتقال داده و مسجد پيروان قرآن را تأسيس نمودند.
61ـ تعدادي از علماي دوران مشروطيت گرگان هم در صحن بقعه نه تن دفن هستند مانند چند تن از ميركريمي ها و آقا سيد ابراهيم سيد هاشمي نماينده شاهرود در دوره اول مشروطه.
62ـ ص1147 در زيرنويس عكس نام متوفي را «ملابابون» ثبت نموده درصورتي كه «بابو» صحیح است. «بابو» در گویش گرگاني به معني پدربزرگ است و معمولاً به افرادي كه هم نام پدربزرگشان بودند لقب بابو می دادند.
63ـ ص1154 ذيل مزار ملامهدي استرابادي ، نوه هاي ملامهدي را خاندان «سپهري» مي داند در حالي كه سپهري هاي گرگان اصالتاً كاشاني هستند و نوه هاي ملامهدي استرابادي «سپهر» و «سپهراسترابادي» خوانده مي شوند.
نيز در همانجا گفته كه نوادگان ملامهدي هنوز در ضلع شرقي مدرسه عماديه زندگي مي كنند در حالي كه آنها در ضلع جنوبي مدرسه عماديه و روبروي قبرستان سید باقر زندگی مي كنند.
و همچنين در اين بخش جا داشت تأليفات ملامهدي استرابادي كه بالغ بر 10 مجلد كتاب و رساله ي فقهي است ذكر مي شد.
64ـ ص1156 در پاراگراف دوم كلمات «عبد» و «فقير» را نشانة اهل تصوف دانسته در حالي كه در بسياري از مراسلات ، خطبه هاي آغازين كتاب هاي قديمي ، سجع مهرها ، رقم انجام نسخه هاي خطي و خطوط تملك حاشيه كتاب هاي قديمي ، افراد نام خود را با صفات پيشوندي تواضعي «عبد الحقير الفقير» و ... مي آورده اند در حالي كه از علماي خاص اماميه بوده اند. پس اين دو عبارت به تنهايي به هيچ عنوان نمي تواند بيانگر گرايش به تصوف باشد.
65ـ ص1157 پاراگراف دوم سطر 6 درمورد تخريب بناي مرقد سيدباقر لازم به ذكر است كه اين بنا در اواخر دهه 1340 طبق تقاضاي ميرزا جعفر قاضي اعظمي توسط خاوري، شهردار وقت گرگان ، تخريب شده است.
66ـ ص1157 پاراگراف سوم سطر اول سادات ميركريمي را از اخلاف سيدباقر دانسته در حالي كه اخلاف اصلي و مستقيم سيدباقر ، سيدباقري هاي گرگان هستند.
67ـ ص1157 سطر آخر درمورد آقا سيد حسن سلطان الواعظين لازم به ذكر است كه فرزندان وي در گرگان با نام خانوادگي قدس ميرحيدري زندگي مي كنند.
68ـ در مورد سيدباقر لازم بود به داستانی که در بين مردم دربنو و خاندان سيد باقري شایع است اشاره می شد. بنابراين داستان شيخ بهايي براي تغسيل و تدفين سيد باقر به گرگان مي آيد و اوست که جسد سيدباقر را دفن مي كند.
69ـ ص1162 سنگ معرفي شده در اين صفحه را نگارنده در سال 1380 در حضور حجه الاسلام حاج غلامحسين سپهر استرابادي، جهت اثبات وجود سنگ مزارهايي در زير خاك اين گورستان، از دل خاك بيرون آوردم و همچنین در سال جاري نيز قرار است با کمک شورای شهر و میراث فرهنگی جهت احياي اين گورستان كه به نوعي مقبره العلماي گرگان محسوب مي شود ، حدود 40 سانتي متر خاك آنجا را برداشته و سنگ هاي مدفون در محل خود قبرستان به نمايش گذاشته شود.
70ـ ص 1163 اگر مشخص مي شد كه سنگ معرفي شده در بالا ، براساس كدام سند و شاهد مربوط به قبرستان سيدباقر بوده بد نبود چرا كه به نظر مي آيد تشخيص اينكه اين سنگ مربوط به گورستان سيدباقر است استدلال به استنباط باشد يعني مؤلف استنباط كرده كه سيدباقر از سادات دراز گيسو است و بنابر آن استنباط استدلال نموده كه سنگ متعلق به دراز گيسو در موزه گرگان متعلق به گورستان سيدباقر مي باشد. والله اعلم بالصواب !
71ـ در این بخش جا دارد سنگ قبري را هم كه در ارديبهشت ماه سال جاري (1387) در عملیات كانال كشي محله دربنو بيرون آمده معرفي کنیم این سنگ مزار؛ قلوه سنگي است بزرگ كه روي آن عبارات زير حك شده : «وفات المرحومه زينب بنت كربلايي طاهر سنه 1068». همچنین افراد دیگری هم چون ملا محمد باقر شاهکویی در این قبرستان مدفون بوده اند.
72ـ 1169 در انتهاي بخش سبزه مشهد اشاره به كتيبه هاي مسجد قاجارها هم لازم بود كه متأسفانه يكي را حدود دو دهه پيش اهالي محل شكستند و يكي هم تا حدود سال 1377 در يكي از تکیه های محله سبزه مشهد موجود و نصب به ديوار شمالي بود كه متاسفانه پس از مرمت تكيه از محل خارج شد.
73ـ ص 1170 درمورد امامزاده بي بي سبز لازم به ذكر است كه اين بقعه ابتدا بدون سقف بوده و به «بي سر» معروف بود اما بعدها حاج محمد اسماعيل ابراهيمي، رئيس اتاق تجارت گرگان، آن را مسقف نمود.
74ـ ص 1174 درمورد پاورقي شماره 58 لازم به ذكر است كه در منبع ارجاع داده شده نامي از واعظ نيامده است.
75ـ ص 1175 درمورد تاريخ فوت سلطان حسين واعظ استرابادي همانطور كه بنده قبلاً در دانشنامه گلستان (دانشنامه گلستان ، موسسه فرهنگي ميرداماد ، دفتر 13 ، اسفند 86 ص 36 الي 41) ذيل مدخل واعظ استرابادي نوشته ام تاريخ 1078 براساس استنباط آقا بزرگ طهراني از قول صاحب رياض، ساخته شده و تاريخ 1082 هم براساس يك غلط نگارشي موجب استنباط غلط دكتر ايرج افشار گشته و در تصحیح متن آمده است در حالي كه تاريخ اصلي آن طبق مصرع آخر ماده تاريخ عازم استرابادي «شد شهيد اين هادي راه يقين» برابر با 1080 ق مي باشد.
76ـ ص 1180 پاراگراف دوم ، مولانا نظام استرابادي را مدفون در گورستان سرپير مي داند و در همين صفحه شرح حال سيداحمد نسيم استرابادي را از قول برهان استرابادي در ذيل نام وي مي آورد. درصورتي كه نظام استرابادي بيرون دروازه دنگ كوبان (حوالي امامزاده عبدا... فعلي) دفن بوده و كسي كه در سرپير دفن است سيداحمد نسيم استرابادي است. همين اشتباه موجب شده در صفحه بعد (ص 1181) توضيحات اضافه اي در مورد برادر و دختر نظام هم بنويسد.از طرف دیگر با استناد به قول محمدصالح (برهان) استرابادي كه مي گويد: «صورت قبرش بلند و بالفعل موجود است» قبر سيد ابوالقاسم استرابادي را از آن نظام دانسته است در حالي كه طبق اقوال شفاهي اهالي سرپير، این قبر متعلق به سيد ابوالقاسم نامي بود كه سمت شاگردی «پير» را داشته است و به دلايلي در همان محل كه امروز مدفن اوست كشته مي شود كه البته نقل داستانش در اينجا موجب تطویل است.
صورت قبر پير واقع در مسجد سرپير قبل از تخريب مسجد
ما آن سيد نصير يا پير سيدنصير كه مردم محله سرپیر به او اعتقاد دارند بايد همان سيداحمد نسيم باشد كه احتمالاً در اطلاق عامه «نسيم» به «نصير» تحريف شده است. و آنجا كه محمدصالح در شرح احوال سيداحمد نسيم مي گويد: «از خيوق و بخارا به زيارت مرقدش آيند» نشان مي دهد وي از عرفا بوده، از طرفي هم تا چند سال پيش قبل از تخريب مسجد سرپير در شب عاشورا در آن محل شيربرنج اطعام مي كردند و جوانان محل، شير برنج خوران نواي «پير سيدنصير هو!هو!» سر مي دادند كه دادن لقب پير به سيدنصير و كشيدن صفير هو!هو! نشان از زهد و عرفان آن پير داشته است. لذا به احتمال قوي آن پير سيدنصير بايد همان سيداحمد نسيم باشد.
اما از چند دهه پيش قولي به ميان آمد كه مي گويد پير همان كرز بن و بره و يا پسر اوست كه اين قول ظاهراً ابتدا بر زبان آيت ا... حاج سيد سجاد علوي رانده شده و سپس افرادي چون آيت ا... حاج شیخ صادق رياضي و منوچهر مقدس زاده به آن استناد مي كنند اما اين استدلال ظاهراً پوچ و بي سند است.
77ـ ص 1183 تصوير اول طبق آنچه در سطور بالا آمد تصوير مربوط به مرقد سيدقاسم است نه نظام استرابادي.
78ـ در پايان بخش گورستان سرپير لازم مي دانم بگويم تا قبل از سال 1384 كه مسجد سرپير تخريب شد صورت قبر چند تن از علماي معاصر در آنجا موجود بود كه از آن جمله مي توان به: 1ـ مصباح الاطباء (هروي) 2ـ ملا ابوالحسن فلسفي (مدرس مدرسه دارالشفاء) و ... اشاره نمود.
سنگ مزار ميرزا حسن مجتهد فلسفي
واقع در مسجد سرپير قبل از تخریب مسجد
79ـ در بخش گورستان شاهزاده قاسم (دو چناران) لازم به ذكر است كه محدودة اين گورستان تاريخي حد فاصل بين مرقد شاهزاده قاسم تا امامزاده سه شنبه (هفت دستگاه فعلي) بوده است.
80 ـ ص 1201 پاراگراف 3 سطر 3 آنجا كه به ذكر نام شيخ محمدباقر فاضل به عنوان يكي از مدفونين در گورستان مصلاي استراباد می پردازد لازم به ذكر است كه قبل از مرگ شيخ محمدباقر فاضل مقبره اي موسوم به مقبره شيخ محمدعلي فاضل ميان آبادي (پدر شيخ محمدباقر) در حاشيه مصلي وجود داشت كه بعدها شيخ محمد باقر را پس از فوت در آن مقبره ، جنب قبر پدرش دفن نمودند.
81 ـ از ديگر مقبره هاي حاشيه مصلي مي توان به مقبره كبير نجفي و سيدكريم عقيلي اشاره نمود.
82 ـ ص 1202 پاراگراف اول درمورد تاريخ شهادت رئيس العلما بايد ذكر شود كه در متون، شهادت او را به سال 1284 ق نوشته اند در حالي كه دو ماده تاريخ موجود در مورد شهادت وي به حساب ابجد 1282 ق مي باشد.
83 ـ ص 1222 گورستاني را در 2 كيلومتري دروازه بسطام قديم معرفي نموده در حالي كه دقيقاً در پشت دروازه بسطام يعني حوالي خيابان شاليكوبي و اطراف سبزه ميدان در خيابان 5 آذر گورستاني بوده كه بيشتر اجساد امانتی را در آنجا دفن مي كردند و طريقه دفن اجساد امانتی به اين صورت بوده كه اجساد را در صندوق هايي كه از خشت بر روي سطح زمين مي ساختند، دفن مي كردند تا پس از پوسيدن و استخوان شدن ، آنها را به جاي ديگر، كه معمولاً عتبات بود، انتقال دهند.
84 ـ در پايان بخش گورستان هاي درون شهر لازم بود به گورستان هاي هزار درخته در اطراف كارخانه پپسي سابق و گورستان شيركش اشاره مي شد. گورستان شيركش در منطقه اي به نام «محله پير» كه دو سنگ در آنجا به نام «سنگ دوبرار» وجود داشت واقع شده بود كه اوايل دهه 30 خورشيدي باشگاه سيدين را در آن محل احداث نمودند.
85 ـ اما در مورد كتيبه هاي زيرشيرواني آنجا كه زير شير سرهاي خانة كبير را معرفي مي كند لازم به ذكر است كه رقم انجام متون زير شير سرهاي خانة كبير به شرح زير است: «كاتب الحقير الراجي الي الله الغني محمدجعفر عطار 1295 [ق] ».
86 ـ از ديگر بناهاي گرگان كه داراي خطوط زير شير سر هستند عبارتند از:
1ـ خانه مفيديان 2ـ خانه معيني 3ـ تكيه سرچشمه 4ـ خانه تقوي 5ـ خانه خراساني 6ـ خانه كاوياني و ...
87 ـ در بخش آخر يعني گورستان ارامنه، ای کاش به گورستان آشوراده هم كه محل دفن صاحب منصبان روس بوده اشاره می شد.
در پايان جا دارد از زحمات جناب استاد معطوفي قدرداني نموده و نمونه هايي را كه در اين كتاب براي خود بنده تازگي داشت يادآور شوم:
1ـ ص 1022 تصوير بالا سنگ متعلق به قرن 9 در شاهكوه
2ـ ص 1179 تصوير كتيبه مقبره سلطان حسين واعظ استرابادي
3ـ صفحات 1205 و 1206 سنگ مزارهاي جديد بيرون آمده از مصلي گرگان
4ـ ص 1222 و 1223 سنگ قبرهاي گورستان ابتداي النگدره كه با عنوان «گورستان پشت دروازه بسطام» معرفي شده اند.
(منتشر شده در نشريه گلشن مهر مورخ ۱۳شهریور 1387 شماره6۴۸)